شورآفريني
یکی از خصوصيات زبان حافظ شور آفريني آن است. شعر حافظ شعري پر شور است و شورانگيز. با اينکه در برخي از اشکالش که شايد صبغه غالب هم داشته باشد. شعر رخوت و بي‌حالي است، اما شعر حافظ شعر شور‌انگيز و شورآفرين است.
سخن درست بگويم نمي‌توانم ديد
که مي‌خورند حريفان و من نظاره کنم
****
در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد
حالتي رفت که محراب به فرياد آمد
****
ما در پياله عکس رخ يار ديده‌ايم
اي بي‌خبر ز لذت شرب مدام ما
****
حاشا که من به موسم گل ترک مي‌کنم
من لاف عقل مي‌زنم اين کار کي کنم
اين شعار، سراسر شعر و حرکت و هيجان است و هيچ شباهتي به شعر يک انسان‌بي حال افتاده و تارک دنيا ندارد. همين شعر معروفي که اول ديوان حافظ است و سرآغاز ديوان او نيز مي‌باشد:
الا يا ايهاالساقي ادر کاسا وناولها
که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل ها
نمونه‌بارزي از همين شور‌آفريني و ولوله آفريني است و اين يکي از خصوصيات شعر حافظ است.